مصاحبه ی انریکه درباره ی Finally Found Youتقدیم به همه ی شما
:
مرد:انریکه در مراسم لاتین گرمی امسال طرفدار کی هستی که ببره؟

: واااااای…من هنوز نرفتم ببینم کیا نامزد شدن کیا نشدن…باور میکنی؟
مرد: Juan Luis Guerra تو خیلی از بخشا نامزد شده
انریکه:خب…بیا …بفرما…دیگه بایدم اسمشو بیارم چون Juan Luis Guerra یکی از ارتیستای مورد علاقمه..بایدم الان بخوام طرفداریشو کنم چون از بچگی طرفدارش بودم…یعنی عاشقشمااااااا
مرد:چرا لاتین گرمی انقد واست مهمه؟
انریکه:مهمه چون این نامزد شدنا یعنی اینکه صنعت و دنیای موسیقی داره تو رو قبول میکنه.البته اینم بگم که اگه ادم به اینجا میرسه به خاطر طرفداراشه که به اینجا رسیده..ببین ما نمی تونیم خودمونو گول بزنیم چون بیشتر موفقیتامونو مدیون همین فنا هستیم…گرمی هم به بعضی از خواننده ها بیشتر بها میده اما خب اینم نمیتونیم نادیده بگیریم که وقتی کسی با موزیک بزرگ میشه و همیشه می خواد تو دنیای موزیک زندگی کنه،تنها غایتی که می خواد بش دست پیدا کنه همین جایزه ی گرمیه…اخر سر خوبه که ادم بیاد بگه من جایزه گرمی بردم
مرد:قراره در وگاس برای فنای خوش شانست به مناسبت تبلیغ برای سون اپ اجرایی داشته باشی…چی کار میکنی که یه فضای صمیمی رو بین خودت و فنات تشکیل میدی؟
انریکه:در طول حرفه کاریم تو کلی صحنه و سن اجرا داشتم.همن صحنه مشخص میکنه که قراره انتظار چه نوع اجرایی رو داشته باشیم.من خودم به شخصه فضاها و صحنه های صمیمی رو بیشتر دوس دارم..خوش میگذره…با بقیه متفاوت…کیفیت صدا موقع اجرا تو صحنه خیلی واسم مهمه…خیلی مهمه وقتی می خوای تو یه فضای کوچیک حرف بزنی یا تو یه فضای بزرگ بحرفی صدا چطور میشه…توی وگاس هیچ وقت تو House of Blues اجرا نداشتم….اما میدونم این در مکان تمام تلاش انجام میشه که یه فضای صمیمی ایجاد بشه…جاهای دیگه تو House of Blues اجرا داشتم…خیلی خیلی بم حال داده…خیلی هیجان زده ام
مرد:پس اندازه ی فضایی که توش اجرا میکنی روی رابطه ات با فنا هم تاثیر داره؟
انریکه:راستش همش به جمعیت بستگی داره…اینو من همیشه گفتم که من ازون دسته خواننده هاییم که تمام حس و حال کارم بستگی به جمعیت داره..بعضی وقتا ادم خیلی باید به خودش سخت بگیره…هر از گاهی هم اینطور نیس….کلی چیز باید کنار هم جفت و جور شه تا بتونی یه اجرای خوب به فنا ارائه بدی…معلومه که صحنه ای که توش اجرا میکنم خیلی مهمه…فنا هم نقش مهمی دارن…اینجاس که حتی وقتی حال و روز خوبی هم نداری و میری رو ستیج همه چیرو فراموش میکنی و یه اجرای خوب به فنا میدی..یه چیزی رو خوب فهمیدم….اینکه اصلا فرقی نداره صحنه بزرگ باشه یا کوچیک،می خواد ۱۰۰۰ نفر ادم بگیره یا ۱۰۰۰۰۰ تا،مهم اینه که وقتی حال و روز خوبی موقع اجرا نداشته باشی تمام مردم متوجه میشن که حالت خوب نیس..اونا می فهمن…به کوچکترین حرکاتت هم توجه مکنن….می دونن که مثلا الان داری یکم بیشتر از قبل لبخند میزنی…خوب می فهمن…واقعا محشره..من اینو در طول این چند سال حرفه کاریم خوب فهمیدم
مرد:به عنوان یه فن تا حالا تو کنسرتی شرکت کردی که برق از سرت بپرونه؟
انریکه:اره تو چند تا کنسرت یه همچین حسی داشتم….اسمشو که قبلانم اوردیم…کنسرت Juan Luis Guerra بود..یادمه وقتی کوچیک بودم تو کنسرتش شرکت کردم و یکی از بزرگ ترین کنسرتای لاتین اون زمان تو میامی بود…یادمه وقتی به کنسرت رفتم هیچی درباره Juan Luis Guerra نمیدونستم ام وقتی دیدم مردم چطور دارن تو راهرو می رقصن برق از سرم پرید.انگاری Juan Luis Guerra استدیومو به یه پارتی خفن تبدیل کرده بود و مردم همه دیوونه شده بودن…اصن نمی تونستم باور کنم….یه کنسرت دیگه هم که یادمه کنسرت Bruce Springsteen هستش که ۸ ساله بودم کنسرتش واسه تور ’Born in the USA’ بود…یادمه خیلی هم درباره این خواننده نمی دونستم چون تازه به امریکا اومده بودیم و این یکی از بزرگ ترین شوهایی بود که توش شرکت میکردم…یادمه تو استدیوم “اورنج بول”بودم و واقعا کلی حال کردم…یه کنسرت دیگه هم واقعا روانیم کرد…کنسرت Jackson 5 و Michael Jackson بود…یادمه بچه بودم که برای اولین بار تو همون استدیوم دیدمشون که Bruce Springsteen رو دیده بودم..بچه بودم که دیدم مایکل جکسون با اهنگ Thriller اومد و با Jackson 5 تور رو پیش برد…اصلا از شدت هیجان مخم هنگ کرده بود…وقتی که کنسرت Billy Joel و George Michael هم رفتم همین حس و حالم بود
مرد:چیزی نمی خوای درباره البوم جدیدت بمون بگی؟
انریکه:هنوز تو مرحله اهنگ نویسی ام…خیلی تحت فشارم که همه چیرو جم و جور کنم…فقط مشکل جم و جور کردنش نیس…واسه تموم کردن این البومم خیلی زیر فشارم…من الان تو وعضیم که دارم مسیرمو عوض میکنم..تو جایی که من الان قرار گرفتم…تو موزیک…من تو مرحله ی انتقال و تغییر سبکم…الان تو استدیو تو ماههای بحرانی واسه البوم به سر میبرم…الان مثلا شروع میکنیم رو یه اهنگ جدید کار میکنیم اهنگو می نویسیم..اون موقع س که البوم شکل میگیره..فرم و سبکس مشخص میشه….هنوز خیلی زوده که بگم مثلا البوم تن تند داره…دراماتیکه..تنش ارومه…بیشتر اسپانیاییه یا بیشتر انگلیسی..هنوز چند ماه مونده که بخوام اینارو بگم
مرد:حالا تو این البوم جدید همکاری با خواننده های دیگه هم داری؟
انریکه:امممم خب راستش اره چند تا همکاری دارم اما هنوز ضبط نکردیم…خوشم نمیاد قبل از ضبط بخوام بگم با کیا همکاری کردم با کیا نکردم..هه یکم خرافاتیم من…اعتقاد دارم اگه درباره چیزی که هنوز اتفاق نیافتاده حرف بزنی هیچ وقت اتفاق نمی افته
مرد:کاور سینگل جدید عکس بچگیای خودته….چرا اون عکسو انتخاب کردی؟
انریکه:نمی دونمچطور واست توضیح بدم…وقتی اهنگو تموم کردم یه حس خاصی توش بود که قابل گفتن نیس…یه حسی که فقط از درون خودم می تونم درکش کنم و مردم نمی تونن اون حسو بگیرن…این اهنگ منو می بره به بچهگی..منو میبره به اون دورانی که اسپانیا بودم و می خواستم به امریکا بیام..منو می بره به چند سال زودتر از زمانی که به امریکا اومدم…می فهمی چی میگم؟اون روزای خوشی دوران بچگیم..این اهنگ همون حسو بم میده…خدایا نمی دونم چی تو این اهنگه که منو به اون دوران می بره…نمی دونم واسه خاطر کورده.؟نمی دونم ضربشه؟ملودیشه؟نمی دونم چیه که منو می بره با خودش…شاید حالا مردم خیلی واسشون عجیب غریب باشه که دارم این چیزا رو میگم…شاید نفهمن…اما این حسیه که من موقع گوش دادن به اهنگ دارم